بدون عنوان

ساخت وبلاگ
بی تو از دنیا ، از همه  قصه های خوب و بدش می ترسم.بی تو از همهمه ، از سکوت  تاریک روشنش می ترسم.بی تو می ترسم از:اهالی این سرزمین،که خوب میدانم در روزن هر چشمی به جستجوی شرارتند.اما تو بدان:من با تو، بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58

در زمستانی سرد و سیاه در شبانروزهایی که ابر بود و بارانی نبود،سوز بود و سازی نبود،نغمه ای در دل شبهای سیاهم  جوشید : با دلم می گفتم: که تو می آیی؟با دلم می گفتم:  که تو میمانی؟****اینک در زمستان پسین بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58

به ارامی راه میرفت و  پای لنگ خودش رو انگار که دنباله اضافی  که بهش وصل شده در هر قدم با خودش می کشید.هرچقدر من با گام های بلند و سریع تر به او نزدیک تر میشدم،  او با کندی و اهستگی بیشتر به من نزدیک م بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58

به تو میگم: نگو،
یعنی بگو.
به تو میگم:  نبین،
یعنی ببین.
به تو میگم: برو
یعنی بمان.
به تو میگم: دست بردار از من مرد غریب!
یعنی حلقه کن دست بر گردن من مرد قریب.
به تو می گم: فراموش کن، بگذر از چیزی که گذشت!
یعنی آیینه شو تا بگذری رخ در رخ من.
به تو اینهارا میگم تا بدانم میروی؟ 
میشنوی، یا خود را به کری میزنی تا نشنوی؟!
گه گاهی هم تو بگو،
تا بدانی که کرم ،یا به جان میشنوم؟!

بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58

به زانو گرفته ام سر، دلی که تنگه برایت!
منم که بیتاب نشسته ام، به هوای کرشمه‌های صدایت!

پیچ و تاب گرفته ام از غم غربتی که در کوی توام،
کجاست چابکی گرمای دست‌های عقده‌ گشایت؟

"دلم تنگه برایت" ، با زبان ساده‌ عشق ، سلیس و ساده بگویم: 
دلم گرفته برایت!

بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58

آغاز بهار ما پائیز

پایان زمستانمان بهار شد

 

من و تو میانه سالیم

تابستان را بگو کجاست؟

بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 105 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58

داستان آلبرتو، روایتی از یک اتفاق واقعیست. حکایت یک ایرانی به نام سعید خلیلی است که در سخت ترین شرایط اجتماعی ، اقتصادی و در حالی که حتی موازین دینی نیز به مقابله با او برخواسته اند طی بیش از 25 سال ت بدون عنوان...
ما را در سایت بدون عنوان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rezakhalilii بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 7:58